جمعآوري
افسانهها،
برايم تمامي
ندارد!
مصاحبه
با عبدالصالح
پاك (داستان
نويس)
برنده
جايزه مسابقه
ادبي «دوچرخه
طلايي»
ياپراق:
رمان «جاده
بيانتها» شما
در مسابقه
ادبي «دوچرخه
طلايي»
صاحب رتبه
شده است، كمي
هم در اين
خصوص توضيح
دهيد؟
- من
در ابتدا از اطلاعي
از مسابقه
نداشتم. بعد از اعلام
اسامي
برندگان
اطلاع يافتم.
در اين مسابقه،
صد داور، حدود 200
كتاب تأليفي و
چندين كتاب
ترجمه را مورد
مطالعه قرار
دادند، و در
نهايت 5 كتاب
داستان كه
«جاده بيانتها»
هم يكي از
آنها بود را به
عنوان كتابهاي
برگزيده
انتخاب كردند.
ياپراق:
سوژه جاده بيانتها
چگونه در ذهن
شما شكل گرفت؟
-
سوژهي اين
داستان از
باورها،
اعتقادات و
فرهنگ اصيل
مردم شريف
تركمن است كه
در ريشه عميقي
در تاريخ
دارد.
سوژه ابتدا
با يك صدا
شروع شد، صداي
دلنواز و آرام
بخش دوتار.
گويي مردي در
دور دستها
دوتار مينواخت.
رفته فته صداي
دوتار براي من
واضحتر
شنيده ميشد،
و اين سوال در
ذهن من بوجود
آمد كه چرا او
اينطور با
علاقه دوتار
مينوازد. فكر
كردم كه نكند
عاشق باشد، و
به ياد معشوق
به دوتار پناه
آورده، و يا
شايد مشكل ديگري
برايش پيش
آمده است، و
در آخر به اين
فكر افتادم كه
حتماً مشكلي
براي ديگري
پيش آمده است. اين
موضوع كم كم
در ذهن من رشد
كرد. بعد
صبحتهاي
شخصيتها را
شنيدم، كم كم
اين گفتگوها
واضح شد و ناگهان
نقطهي
آغازين
داستان
در ذهنم جرقه
زد، و
داستان شروع
شد. سرخك
موضوع اصلي
داستان است.
ياپراق:
چرا نام «جاده
بيانتها» را
براي
داستانتان
انتخاب
كرديد؟
-
خيلي به اين
موضوع فكر
كردم. در اين
داستان، منظور
از جاده، جادهي زندگي
است.
زندگي پستي و
بلندي، شكست و
يروزي فراوان
دارد. شخصيت
اصلي داستان
براي رسيدن به
سلامتي به
سفري دور و
دراز ميرود.
ميرود تا
انتهاي جاده
زندگي را
ببيند، ولي
قبل از رسيدن
به انتهاي
جاده بيانتها،
كه همان مرگ
است، برميگردد
و سلامتي خود
را باز مييابد.
ياپراق:
شخصيتهاي
داستان را
چگونه انتخاب
كردهايد؟
شخصيتها
نيز از بين
خود تركمنها
انتخاب شدهاند.
آنها غريبه
نيستند.
اگر كمي دقت
كنيد، آنها را
خواهيد ديد. رازي
را ميخواهم
برايتان فاش
كنم، يكي از
شخصيتهاي
معروف داستان
به نام «مرزه»
هنوز زنده است
و در روستاي
«قرهقاشلي»
زندگي ميكند.
شخصيت او را
همانطور كه
هست در كتاب
آوردهام. عدهاي
نيز از دنيا
رفتهاند، كه
من اسم
بعضي از آنها
را عوض كردهام.
تعدادي ديگر
از شخصيتها
را از افسانههاي تركمني
وارد اين
داستان كردهام كه با
شخصيتهاي
واقعي مثل
مارال و گوزل
همراه ميشوند؛
مثل آق پاميق،
اجهكم هو و …. تعدادي
از حيوانات
مثل مار، گاو
و شتر
نيز در اين
رمان حضوري پر
رنگ دارند.
ياپراق:
آيا جمع
آوري افسانهها
روي اين رمان
تأثير گذاشته
است؟
-
خيلي زياد! من
از همان دوان
كودكي علاقه
خاصي
به افسانهها
داشتم، هنوز
هم دارم.
بهتر ديدم كه
چندتاي آنها
را كه در بين
تركمنها خيلي
معروف هستند وارد
رمانم كنم. از
اين بابت خيلي
هم خوشحالم،
چون تركيب شخصيتهاي
واقعي و
افسانهاي،
به كشش داستان
افزوده است.
ياپراق:
آيا هنوز
هم افسانه
جمع آوري ميكنيد؟
آيا ديگران
نيز ميتوانند
در اين زمينه
به شما كمك
كنند؟
-
بله، فكر نميكنم
جمعآوري
افسانهها
تمامي داشته باشد. من
تصميم دارم تا
آنجا كه
بتوانم آنها
را جمع آوري
ميكنم. خيليها
در اين زمينه
با من همكاري
كردهاند، و
تا به حال دو
جلد از
افسانههاي
تركمن به نامهاي
چهل دروغ و
دختر چوبي به
چاپ رسيده و
جلد سوم آن
نيز آماده چاپ
است.
كساني
كه در جمعآوري
افسانهها به
من كمك كنند،
در واقع به
فرهنگ خود كمك
ميكردهاند.
اين دوستان ميتوانند
با شماره تلفن
7485 – 0173422 با من
تماس بگيرند. اگر
پيري را ميشناسند
كه چند افسانهي
قديمي در
حافظهي خود
دارد، به من
اطلاع دهند،
تا من خود
شخصاً
بيايم،
يا ميتوانند
افسانهها را
روي نواري
ضبط
كنند، و به
من پست كنند
كه حتماً زحمت
آنها را جبران
خواهم كرد.
ياپراق:
غير از
نوشتن داستان
و جمع آوري
افسانهها، چه
فعاليتهاي
ديگري
داريد؟
- ما
به عنوان گروه
بررسي اشعار
مختومقلي
فراغي، كار
تصحيح اشعار
شاعر را چند
سال پيش به همراه
آقايان
مشهدقلي قزل،
تنقرقلي يلقي
و غفور خوجه
شروع كرديم و
هنوز هم
كارمان را
ادامه ميدهيم.
تا به حال
دفتر اول
اشعار
مختومقلي را به
چاپ رساندهايم
و دفتر دوم آن آماده
چاپ است، كه
بزودي در
اختيار علاقهمندان
قرار خواهد
گرفت.
ياپراق:
چه حمايتي
از اين گروه
شده است؟
تا
به حال هيچ
ارگان يا
سازماني كمكي
نكرده است، ولي
ما به هر حال
كار را ادامه
خواهيم داد،
ما مختومقلي
را براي
سخنراني كردن
در يادوارهي
اين عزيز دوست
نداريم. عشق و
علاقه ما شايد
ريشه در عشق
داشته باشد.
هر چهار نفر،
تصميم گرفتهايم
تا آخر اين
كار را ادامه
بدهيم.
ياپراق:
اصولاً
كار فرهنگي با
چه مشكلاتي همراه
است؟
-
-
كار
فرهنگي هميشه
همراه با
مشكلات بوده
است، و نتيجهي
تحمل سختيها
هم به
بار نشستن
فعاليتهاي
فرهنگي است.
يك رمان از
ميان انبوهي
از مشكلات
زاده ميشود و
به بار مينشيند،
پس بايد صبور
بود، و دست از
فعاليت برنداشت
و به مشكلات
فكر نكرد.
ياپراق:
چه آثاري
براي چاپ
آماده كردهايد؟
-
-
كتاب
گرگ آوازهخوان
و روباه
شكارچي زير
چاپ است.
كتاب نان و
عسل هم آماده
است كه در حال
حاضر آقاي آنه
محمد شيخ نقاش و
طراح خوب
ايران و تركمن،
در حال مصور
كردن آن ميباشد،
انشاالله با
تمام شدن
تصاوير آن،
اين كتاب هم
كه براي
كودكان و
نوجوانان
است، آماده
چاپ ميشود.
ديگر كتاب
قورقوت آتا را
به همراه آقاي
تنقرقلي يلقي
ترجمه و آماده
چاپ كردهايم، جلد سوم
افسانههاي
تركمني و رمان
شرط تلخ را هم
دارم آماده ميكنم.
ياپراق:
تا كنون چه
كتابهايي از
شما به چاپ
رسيده است؟
1-
رمان جادهي
بيانتها 2-
چهل دروغ 3-
دختر چوبي 4-
هديه كلاغها 5-
نان كي عسل ميشود
6- كلاه پوستي 7- موي
سفيد 8- بخاطر
اينجه برون
(كار گروهي) 9-
دفتر اول
اشعار فراغي.
ياپراق:
با وجود
هجوم فرهنگ
بيگانه
فعاليتهاي فرهنگي
شما چه
جايگاهي در
بين مردم
دارد؟
-
كار ما در قلب
مردم جاي
دارد. ما ريشهها،
گذشته، آداب
و رسوم
پيشينيان را
براي آنها باز
ميكنيم،
آنها را به
خود باوري و
خود آگاهي ميرسانيم.
شاديها،
دردها، شكستها
و پيروزيهايشان
را باز گو ميكنيم.
ولي شاديها و
دردهايي را كه
فرهنگ
بيگانه
براي آنها به
ارمغان آورده
است، گذرا است و عمرش
بسيار كوتاه و
كم است.
اكنون
بندر تركمن،
دوست هنرمندم
جناب آقاي
حاجي محمد
ايري خدمات
فرهنگي ارائه
ميدهد كه در
مقايسه با
كاري كه فرهنگ
بيگانه در جامعه
ما ميكند به
چشم نميآيد.
ولي باور كنيد
زحمتهاي اين
دوستان
به بار خواهد
نشست، و چند
سال بعد نتيجه
خواهد داد. ما
هم سعي ميكنيم،
تا آنجا كه
بتوانيم
فعاليت
بكنيم، تا بينيم،
چه پيش ميآيد.
ياپراق: آقاي
پاك، از فرصتي
كه به ما
داديد تشكر ميكنيم.
-
من نيز از شما
و تمامي دستاندركاران
نشريه تشكر ميكنم.