جامعه
تركمن ساليان
طولاني و نسلهاي
متوالي
است كه با نام
و اشعار
مختومقلي از
نزديك آشنايي
دارد. اين
آشنايي در
ابعاد فراگير.
عميق و دير پا
نشان از قدرت
شگرف تأثير
گذاري افكار و
انديشههاي
مختومقلي بر
فرهنگ عمومي
مردم تركمن
خارج از چار
چوبهاي
زماني و مكاني
دارد تا
بدانجا كه
بلحاظ عملكرد
مؤلفههاي
فوق آن
آشنايي،
پذيرش و اقبال
عمومي تبديل
شده و
مختومقلي به
نماد فرهنگ
ملّي تركمن تبديل
مي شود.
اشعار
و اقوال وي در
ميان تودههاي
وسيع و
پراكنده
تركمن از
سواحل شرقي
درياي خزر تا
مرزهاي شرقي
افغانستان و
از تركمن صحرا
تا استپهاي
حاشيه درياچه
آرال، در ترانههاي
دريا نوردان و
صيادان خزر،
در تاقچه كتاب
طلبههاي
مدارس ديني
پيشاور
پاكستان، در
آواي محزون
دوتار بخشيهاي
جلگههاي
وسيع صحراي
تركمن تا نواي
ني گله داران
كوچندهي
استپهاي
اوست يورت،
جانهاي شيفته
را صيقل داده
و اذهان تشنهي
معرفت را
سيراب كرده
است. بايد گفت
در ادوار تاريخ
ملل اين
موفقيّت نصيب
كمتر شاعري
شده است كه تا
باين پايه از
مقبوليت
همگاني
ارتقاء يابد
شاعر ملّي لقب
گيرد. تعداد و
انگشت شماري
از شاعران
وجود دارند كه
در فرهنگ ملل
حالت نمادين
دارند. فردوسي
و حافظ در
فرهنگ ايراني.
گوته در فرهنگ
آلمان،
شكسپير در
فرهنگ انگليس
و …
جايگاه
مختومقلي نيز
در اين رديف
قابل طرح است.
حال
پرسش اساسي
اينست كه چه
علل و اسبابي
موجب اين تحول
ميشوند؟ چه
علل و عواملي
در تأثير
گذاري افكار و
انديشههاي
مختومقلي بر
جامعه تركمن و
متقابلاً در تأثير
پذيري جامعه
از اشعار و
ايدههاي وي
نقش تعيين
كننده داشتهاند؟
پاسخ
به پرسش فوق
در عين حال كه
ما را به درك
درستي از
شرايط زماني و
مكاني و يافتن
مؤلفههاي
مورد نظر
راهنمايي
خواهد كرد
ضمناً پرسش مزبور
بسته به زاويه
ديد پاسخ
دهنده از
منظرهاي
مختلف ميتواند
مورد مداقّه و
بررسي قرار
گيرد.
ممكن
است محققي بر
اساس روش
شناسي ديني در
پي پاسخي در
خور به پرسش
فوق بر آيد و
او را به عنوان
يك
مصلح ديني –
مذهبي تعريف
كند. محققي
ديگر ممكن است
نقطه عزيمت
خود را از
تحليل و بررسي
جنبه هاي ملّي
و اجتماعي انديشه
شاعر آغاز
كرده و اين
وجه شخصيت وي
را برجسته كند
. ممكن است
تحليلگري
ديگر از منظر
عرفاني به
قضيّه
نگريسته و سعي
در ارائه چهرهاي عرفاني
و متصوف از
شاعر كند.
ممكن است
كوشندهاي
ديگر شاعر را
به عنوان يك
مصلح اجتماعي
معرفي كند. هر
يك از
ديدگاههاي
فوق به مصداق
سخن مولانا
بلخي «هر كسي
از ظن خود شد
يار من» از
دفتر شاعر
شعرهايي را
نيز ميتوانند
گلچين كنند كه
در جهت اثبات
نظريه آنها
بكار آيد.
شعرهايي مثل
«يالبارماق/ ص 208»
(چاپ انتشارات
قابوس. ديوان
كامل
مختومقلي)، «توركمنينگ/
ص 292 » (همانجا)،
«بيلمهديم/ ص 136»
(همانجا)، «زور
بوْلار/ ص 310»
(همانجا) و
دهها شعر با
همين
درونمايهها
مؤيد اين نظر
است. مراجعه
نقادانه به
دفتر شعر شاعر
و تقسيم بندي
موضوعي اشعار
وي ما را به
اين نتيجه مي
رساند كه
ديدگاههاي
فوق براي اثبات
نظر خود
قادرند نمونههاي
شعري زيادي را
ارائه دهند.
واقعيت
اين است كه
درونمايههاي
شعري شاعر
نشان دهنده
جنبههاي
مختلف ايدهها
و آرمانهاي
وي هستند كه
هر يك از آنها
حاصل سالها
آموختن،
انديشيدن،
تجربه و با
صطلاح كشف و
شهود شاعر
است. اما نكتهاي
كه بايد روشن
شود اين است
كه كداميك از
وجوه چندگانه
شعر شاعر
پررنگتر،
عميقتر و
اصيلتر و در
نتيجه تأثير
گذارتر از
ديگر وجوه
شعري وي بوده
است؟
كدام
وجه از وجوه
مختلفه
انديشه شاعر
داراي آن چنان
عمق و اصالتي
بوده است كه
قادر بوده در اعماق
ضمير جامعه
تركمن نفوذ
كرده به ناخودآگاه
ذهني ملّي
تبديل شده و
از قرن هيجده
ميلادي تا
كنون بر وسعت
دايره و ژرفاي
آن افزوده گردد؟
به عبارت ديگر
وجه غالب تفكر
شعري مختومقلي
كدام است؟
پاسخ
به اين سؤال
در واقع ما را
در رسيدن به
پاسخ اوليه كه
در ابتداي
مقال طرح شد
ياري خواهد
رساند.
بنابراين
نقطه عزيمت
مادر مسير نيل
به پاسخ درست،
تلاش در يافتن
عامترين وجه
ساختار
انديشگي
مختومقلي خواهد
بود.
به
منظور نيل به
اين هدف ابتدا
لازم است
شمايي هر چند
كلي از سير
تاريخي قوم
تركمن از سدههاي
ميانه تا قرون
جديد به تصوير
بكشيم.
مي
دانيم قومي كه
در حال حاضر
تحت عنوان
«تركمن»
شناخته ميشود
اساساً بخشي
از قوم اغوز
باستاني بود
كه حدوداً در
ربع اوّل قرن
دهم ميلادي از
قسمت سفلاي
رودخانه
سيحون (سير
دريا) به سمت
باختر مهاجرت
كرده و در شبه
جزيره ما
نقشلاق
(سياهكوه) واقع
در كرانه شرقي
درياي خزر
(ناحيه شمال
خليج قرهبغاز)
سكونت اختيار
ميكنند. به
شهادت روايتهاي
تاريخي اين
مهاجرت در
نتيجه درگيريهاي
خونين بين
آنهاو
همسايگانشان
رخ داده است.
كه منجربه
جابجايي
اقوام در
گستره
جغرافيايي
وسيعي گرديد.
آن بخش از
اغوز كه به
شبه جزيره
مانقشلاق
پناه بردند
هسته اصلي
تركمنهاي
امروزي را تشكيل
ميدهند كه
حدوداً تا قرن
چهاردهم
ميلادي شاخصههاي
يك قوم واحد
را از خود
بروز ميدهند.
يكي از اين
شاخصهها شكلگيري
و قدرتيابي
سه قبيله مهم
و تأثير گذار
تركمن در اين دوره
تحت عناوين
ارساري،تكه
و يموت ميباشد.
از
حدود قرن
چهاردهم
بلحاظ قدرتگيري
اقوام مغول
ساكن در
قسمتهاي
شمالي
مانقشلاق و
تجاوزات مكرر
آنها به
سرزمينهاي
تركمن
اجتماعات
وسيعي از
تركمنها به
نواحي خراسان
بزرگ و جرجان
مهاجرت كرده و
در آن نواحي
سكني گزيدند.
از
حدود قرن
شانزدهم نيز
تركمنهاي
خوارزم و
بالكان تحت
سيطره نظامي
اقتصادي
خانات خيوه
قرار گرفته و
همواره در
معرض هجوم و
قتل عامهاي
وسيع آنها
قرارداشتهاند
كه فقط يك
مورد آن طبق
روايت تاريخي
كشتار قريب به
20000 نفر توسط خان
نشين ازبك
خيوه است. افزون
بر اين
خراجهاي
سنگين كه
قبايل مختلف
تركمن مي
بايست به
عناوبن
مختلف،
امينانه،
نكاحانه، وكيلانه،
مهرانه، حق
ترازو دهها حق
و حقوق ناحق
ديگر به صورت
گوسپند و شتر
به مامورين
مالياتي خانهاي
خيوه و بخارا
پرداخت
نمايند كه
غالباً نيز با
درگيريهاي
خونين بين دو
طرف شروع شده
و با سركوب
وحشيانه
تركمنها
توسط نيروي
مسلح خاننشين
خيوه و امير
نشين بخارا به
پايان مي
رسيد. اين
سناريو در
نواحي خراسان
و گرگان نيز
توسط حكام
محلي اعمال ميشدند
در نتيجه اين
امر و در طول
قرون متمادي تركمنها
هميشه در معرض
تاخت و تاز
اقوام متجاوز
و حكام سلطه
طلب بوده و
هماره مقاومت
در برابر هجوم
نظامي، كشتار
و سركوب دشمن
بخش عمده حيات
تاريخي تركمن
بوده است. تحت
تأثير شرايط فوق
بوده است كه
تركمنها
ديرتر به
زندگي
يكجانشيني
روي آوردهاند
و ديرتر موفق
به پايه گذاري
نهادهاي مدني از
قبيل شهر،
مدرسه،آموزش،
ديوانسالاري
و … شدهاند.
تفكر غالب در
ميان جامعه
تركمن در اين
شرايط حفظ
موجوديت خود
بوده است به
همين جهت نيز
ضمن تقويت
روحيه جنگي و
مقاومت در بين
قبائل مختلف
در عين حال روابط
و مناسبات خود
را با دنياي
اطراف نيز بسيار
محدود ميكند
و با منشاء
غير تركمن مثل
دو رگهها
(قول لار) ،
تاتار و مغول
در ميان تركمنهاي
امروزي كه
كاملاً با
شاخصههاي
قومي تركمن
شناخته ميشوند
برايند چنان
شرايطي بوده
است.
اين
رويكرد ملّي
در ميان تركمنها
در اوائل قرن
هفدهم با ظهور
انديشمنداني
در عرصه فرهنگ
و معارف نيز
نشان ميدهد.
دولت محمد
آزادي و شاعر
عندليبي دو
شخصيت برجسته
در اين زمينه
ميباشند كه
با آثار ادبي
ملهم از
پيشينه
تاريخي، ديني
و روحيه قومي
وتشريح شرايط
اجتماعي
اقتصادي تلاش
كردهاند
آگاهي عمومي و
سطح دانش ملّي
را توسعه داده
و هويت ملي
تركمنها را
احياء كنند.
در اين زمينه
مي توان به
توسعه مراكز
آموزشي سنتي
در ميان تركمنها،
تأليف كتاب
وعظ آزادي
دولت محمد آزادي
تأليف كتاب
شجرهي
تراكمه و
گشايش
دپارتمان
ويژه طلبههاي
تركمن در
مدرسه علوم
ديني شيرغازي
شهر خيوه كه
زمان در زمره
معتبر ترين
مراكز آموزش
علوم ديني در
آسياي مركزي
محسوب ميشده
اشاره كرد.
در
واقع ظهور
مختومقلي
فراغي به
عنوان يك پديده
فرهنگي و
شاعري با
ديدگاه وسيع،
برآيند سير
تحولات فوق
بود كه بطور
مشخص از اواخر
قرن هفدهم
شروع شده و با
مختومقلي به
نقطه عطف خود
ميرسد. ميتوان
گفت كه
مختومقلي
نماد و سمبل
اين تحول در
شكلگيري
آگاهي ملي
است. مختومقلي
با درك دقيق و
عميق خود از
آرمان عمومي
تركمن خلاقيت
شعري خود را
در خدمت بيان
جوانب مختلف
اين آرمان ناشي
از شعور ملي
قرار ميدهد و
با برجسته
كردن برخي
وجوه در شكل
گيري و تعميق
هويّت ملّي
تركمن تلاش ميكند.
او با اشعار
مذهبي – ديني
خود روح
خداجوي
تركمن، با
اشعار تغزلي خود
لطافت و رواني
روح تركمن، با
اشعار حماسي خود
روح سلحشوري
تركمن، با
اشعار اخلاقي
خود طبيعت
انساني روح
تركمن را به
تصوير ميكشد
و مورد
استقبال وسيع
و گسترده
جامعه قرار گرفته
و جامعه با
پذيرش و هضم
آن حضائل
مزبور را به
عنوان شاخصههاي
ملي خود برميگزيند
و با شكل دادن
آنها به يك
«كليّت»هويت
ملّي خود را
جسميّت ميبخشد.
توان گفت كه
هيچيك از جنبههاي
شعري
مختومقلي بر
يكديگر
ارجحيّت
ندارند. ايدههاي
مذهبي،
عرفاني، ملّي
و اجتماعي همه
در عين كثرت
در برآيند
نهايي خود به
نقطهاي از
وحدت ميرسند
كه با تشكيل
يك «كليّت» در
واقع منعكسكننده
خواست و روح
حاكم بر جامعيّت
مردم تركمن ميشوند.
به
بيان ديگر
تركمنها در
شرايط قرن
هيجده هويّت
خود را در
مختومقلي و
افكار و ايدههاي
وي جسميت
يافته مي
بينند. هويتي
كه در طول قرون
متمادي توسط
حكمرانان وقت
با بي رحمي و قساوت
پايمال و
سركوب ميشد.
گاه توسط
سلاطين
سلجوقي، گاه
توسط خوارزمشاهيان،
گاه توسط خانهاي
اردوي زرين،
گاه توسط امير
نشينان بخارا و
خان نشين
اوزبك.
در
يك جمله مي
توان گفت
مختومقلي
نماد هويت ملّي
تركمن است، به
همين جهت نيز
اشتباه خواهد
بود اگر او را
از زاويه تنگ
صرفاً ديني،
عرفاني، قومي
و اجتماعي
بنگريم و تلاش
كنيم كه او را
در يكي از
قالبهاي فوق
محبوس كنيم.
روح
و انديشه
مختومقلي
بسيار فراتر و
عميقتر از يك
منظر محدود
است. مختومقلي
نه به يك جنبه از
روح عمومي
تركمن بلكه به
جامعيت ملّي
تركمن تعلق
دارد و بايد
از اين منظر
نگريسته شود.